پاسخ به چند شبهه پربسامد در موضوع حجاب
دراین متن چند پرسش پربسامد در موضوع حجاب را ابتدا بررسی و سپس به یک راه حل اجمالی می پردازیم. طبیعی است که همه شبهات منحصر به این موارد نیست.
به گزارش مشرق، در این متن چند پرسش پربسامد در موضوع حجاب را ابتدا بررسی و سپس به یک راه حل اجمالی می پردازیم. طبیعی است که همه شبهات منحصر به این موارد نیست.
آیا حجاب واجب است؟
قریب به اتفاق فقها حجاب را جز ضروریات دین می دانند. آیه “قل للمومنات یغضضن….” به تعبیر اکثر مفسیرین مانند طبرسی و علامه طباطبائی و مکارم شیرازی و…با این شان نزول است که چون زنان پیراهنی می پوشیدند که گریبانشان باز بوده است، این آیه نازل شده است که باید روسری راطوری ببندند که قسمت های یاد شده و مو و دور گردن و غیره پوشیده شود.
بیشتر بخوانید:
موضع پلیس در مقابل کشف حجاب
بعد از نزول این آیات داریم که عایشه زنان انصار را چنین ستایش می کرد که ” حتا یک نفر آنان مانند سابق بیرون نیامدند و سر خود را با روسری مشکی می پوشاندند.”
اما آیا حجاب اجباری است؟
سوال را باید دقیق کرد. اجبار به چه معنا؟ ما در دین اجبار نداریم. نه در اعتقاد و نه در عمل. پس بدین معنا حجاب اجباری نداریم. اما حجاب قانونی داریم.
تفاوت ایندو چیست؟
فرد مسلمان می تواند نماز نخواند و روزه نگیرد. اما در حجاب ماجرا متفاوت است. حجاب برخلاف نماز و روزه امر فردی و در خلوت نیست و بروز اجتماعی دارد. یعنی فرد می تواند اعتقادی به حجاب نداشته باشد اما به جهت اجتماعی نمی تواند خلاف قانون عمل کند.
دین اختیاری است. مردم می توانند دینی که پذیرفتند را عمل نکنند که البته متضمن آثار اخروی است. اما رفتار آنها نباید منجر به ضرر جامعه شود. لذا شرب خمر در خانه یک حکم دارد و در خیابان متضمن ضرر اجتماعی و یک حکم.
جلوگیری از ضرر جامعه مقابل آزادی و تعرض فرد از بینات است و در همه جای عالم نیز همین اصل برقرار است.
آیا حجاب در زمان انبیا نیز اجباری بوده است؟
برخی معتقدند در زمان انبیا حجاب اجبار نبوده است. اولاً در این رابطه اجماع نیست. مثلاً به اعتقاد شهید مطهری اساساً دوره ای را نمی توان نشان داد که به طور عمومی شدت حجاب بیش از زمان رسول اکرم باشد. و احتمالاً این شدت حجاب بیانگر اهتمام حکومت نبوی در اجرای این دستور الهی است.با این حال استدلال ما اینجا نیست.حجاب امری اجتماعی است.
احکام اجتماعی و حکومتی عقلا و شرعا جزأ اختیارات حاکم است. منحصر به سیره اهل بیت نیست و کاملاً منطبق با شرایط زمان و مکان است. یعنی یک مساله می تواند در یک دوره ای موضوعیت نداشته باشد و در دوره دیگر مساله آنروز جامعه باشد. مثل اینکه امیرالمومنین مالیات بر اسب قرار می دهند حال آنکه در زمان پیامبر اینطور نبوده است. یا اینکه برخی ائمه در دوره خود خمس را از شیعیان نمی گرفتند.
پس قانون گذاری برای حجاب جزء اختیارات حاکم است و نیازی به انطباق با دوره زعامت اهل بیت ندارد. حجاب می تواند در دوره ای به جهت اجتماعی سخت گیرانه نباشد و در دوره دیگر الزام آور باشد. همین امروز نیز این تفاوت وجود دارد. مثلاً زنان روستایی در شالیزار ممکن است آستین لباس خود را تا آرنج هم بالا بزنند اما هیچ گشت ارشادی به آنها تذکر ندهد اما همین حجاب در شهر مورد توجه قانون باشد. هردو خلاف شرع است اما یکی بجهت اجتماعی و عرفی می تواند مساله قانون نباشد و مجری قانون از کنار آن عبور کند.
وقتی برخورد با بی حجابی در زمان اهل بیت نداشتیم پس این مجازات از کجا آمده است؟
مجازات در حقوق اسلامی ۴ عنوان دارد. دیات و قصاص و حدود و تعزیر. حدود در شرع آمده است. دیات و قصاص هم روشن است و برای جرائم عمدی و غیرعمدی و جبران است. اما تعزیر کاملاً بر اساس شرایط زمان و مکان است که حاکم وضع می کند. حجاب نیز تعزیری است مثل بسیاری از مجازات های دیگر.
چرا کشف حجاب تعرض به حقوق اکثریت است؟
“خب مردها تحریک نشوند”.این حرف برای تنزل دادن مساله است. البته قواعد طبیعی و غریزی سرجای خودش قرار دارد و دستوری نیست، ولی علت اصلی ایندست مسائل نیست.توجه کنیم اینکه گفته می شود کشف حجاب تعرض به حقوق اکثریت است به جهت اینست که شرایط برای دینداری سخت می شود. چرا اکثریت باید به مشقت بیافتند که عده ای می خواهند مقابل اراده دینی مردم باشند؟ مثلاً نگاه به موی زن نامحرم، بدون تحریک هم حرام است. یعنی حجاب اختیاری یک نفر، مشقت است برای دیگری.اما ماجرا ازین نیز فراتر است. شهری که قرارست محیط دین ورزی و بستر معنویت برای جامعه باشد مستعد بی اخلاقی می شود. وظیفه یک حکومت ساخت بستری است که مهیای دینداری باشد نه مروج بداخلاقی.
اگر قانون حجاب را نخواهیم چه باید کرد؟ مشروعیت این قانون از کجاست؟
اگر بحث درون دینی نکنیم؛ با منطق دموکراسی و حقوق بشری نیز، قانون مشروعیتش را از رعایت مصلحت اکثریت می گیرد. یعنی اقلیت به حکم اخلاق و عقل لازمست حق اکثریت را رعایت کنند. قانون حجاب بر مبنای مصلحت مسلمین نوشته شده است.
چه کسی گفته طرفداران حجاب اکثریت اند؟ رفراندوم بگذاریم.
از رفراندوم هراسی نیست. اما منطق این بحث ایراد دارد. انتخاب دین اختیاری است اما انتخاب اجزای دین اختیاری نیست. یعنی یک جامعه می توانند اسلام را با رای کنار بگذارند و البته در قیامت حساب پس می دهند اما اجزای دین را نمی شود به رای گذاشت. انتخاب ملت ایران نیز اسلام است. مهمترین شاهد نیز رفراندم ابتدای انقلاب است که به اسلام در قالب مدل اجرایی جمهوری اسلامی رای دادند.
آن رای پدران ما بود و ما قبول نداریم. تکلیف چیست؟
پاسخ به این شبهه دو وجه دارد. سلبی و ایجابی. بخشی ایجابی اش این است که رفراندوم با انتخابات ها و مشارکت سیاسی مردم در طول انقلاب بارها تمدید شده است. یعنی اینطور نیست که یک بار رفراندوم برگزار شده باشد و تمام.
اما وجه سلبی اش این است که اگر یکی فردای رفراندوم جدید گفت من این را هم قبول ندارم و باید مجدد رفراندوم شود تکلیف چیست؟ این دور باطل است و پایانی ندارد.
گشت ارشاد تا امروز چه کسی را باحجاب کرده است؟ چرا اصرار به اجرا داریم؟
گفته شده است قهریه در موضوع برخورد با بدحجابی بی تاثیر است. بی تاثیر در چه چیز؟ برخی تصور می کنند با گشت ارشاد قرار است بی حجاب، باحجاب شود. غلط فاحشی است.برخی تصور می کنند با گشت ارشاد قرار است حجاب در جامعه رشد کند. این نیز غلط فاحشی است.پس گشت ارشاد چیست؟ گشت ارشاد دفاع از حق الناس است؛ چیزی فراتر از حق الله. حجاب فردی، تکلیف شرعی و حق الله است ولی وظیفه نظام دفاع از حق الناس است.
اشتباه سوال کننده اینست که تصور می کند رفتار قهری برای اصلاح بدحجاب است. آن نیز هست ولی اولویت اول نیست. برخورد قهری برای صیانت از جامعه دینی است.
قوانین حکومت باید بنحوی باشد که نتنها اهل حجاب احساس غربت نکنند، بلکه فضای اجتماعی نیز به خودی خود مشوق آنها باشد. قانونی شدن حجاب یکی از روشهایی است که فضای اجتماعی را با خواست درونی اهل حجاب، هماهنگ میکند.
کسانی که معتقدند حجاب باید اختیاری باشد که هرکس هرطور تمایل داشت به خیابان بیاید احتمالاً حاضر نیستند عواقب این حرف شان را بپذیرند. اگر حجاب محدودیت نداشته باشد، آنگاه نباید انتظار داشته باشند خانواده به سبک شرقی و اسلامی اش حریم و حرمت داشته باشد. رها سازی جامعه و اباحه گری روی دیگرش روابط نامشروع زن و مرد و بهم خوردن کانون خانواده وغیره است. آنچنان که امروز در غرب شاهدیم. حجاب اختیاری یک زنجیره است که روی دیگرش ابزاری شدن زن در جامعه است. پای عوارض این زنجیره می مانیم؟
پس قهریه صیانت از جامعه ایست که قرارست بستر ذکر و معنویت و تدین باشد نه الزاماً باحجاب کردن بی حجاب. با این توضیح روشن می شود که برخورد با بدحجابی ممکن است بر فردخاصی تاثیر نداشته باشد اما جامعه را امن کرده است. فرض کنید وضعیت امروز را ۲۰ سال پیش داشتیم. آیا با افول دینداری مواجه نبودیم؟
تذکر؛ روشنست که از فلسفه قهریه دفاع می کنیم نه رفتارهای غلط و خشونت بار. توجه کنیم که از الزام دفاع می کنیم نه خشونت. کمربند ایمنی الزام است اما خشونت نیست.
چه باید کرد؟
امر به معروف و نهی از منکر چه فردی و چه حاکمیتی اش دارای یک پیش نیاز ضروری و اولیه است و اینکه فرد خاطی باید آن امر را معروف یا منکر بداند. مساله حجاب هنوز برای بخشی از جامعه روشن نیست.
اینجاست که مساله مدارا در اسلام مطرح می شود. مدارا یک اصل تربیتی است که با فرد همدلی و همراهی می کند تا در گام های بعدی مساله برایش روشن شود. مدارا با تسامح و تساهل متفاوت است. مدارا یک صبر فعال و آگاهانه است و تسامح و تساهل غفلت و بی اعتنایی ناشی از اباحه گریست.
به همین جهت اجرای قانون تنها محصور به گشت ارشاد نیست و ۲۳ نهاد دیگر باید در این خصوص نقش آفرینی کنند که متاسفانه تعطیلند.
توجه شود که امر مدارا برای متن مردمست و ساختارشکنی هایی شبیه کمپین چهارشنبه های سفید ازین موضوع خارج است و نیازمند مواجهه قهری است. مقصد در چهارشنبه های سفید به گفته سرشاخه اصلی آن براندازی است نه حجاب اختیاری یا اجباری.
شبهه 1: حجاب و دخالت در پوشش افراد مخالف آزادي است و با «لااكراه في الدين» نمي سازد. ضمن اينكه اگر به كار رضاشاه پهلوي در كشف حجاب انگ ديكتاتوري مي خورد اجباري بودن حجاب نيز همان مشكل را برمي تابد.
پاسخ: اولا منظور از آیه كريمه فوق، اكراه و اجبار در اصل اعتقاد به دين و قبول آن است نه برخوردار بودن دين از نظام قانوني.
ثانيا هر كسي كه در جامعه اسلامي زندگي مي كند مطابق با نظام دموكراسي بايد به ارزش هاي پذيرفته شده اكثريت آن جامعه احترام بگذارد.
ثالثا دين اسلام از اول آزادي را مشروط به عدم مخالفت با قوانين الهي اعلام داشته نه غير مشروط. اما در كشورهاي اومانيستي كه آزادي را اصل غير مشروط مي دانند مخالفت با حجاب مخالفت با آزادي محسوب مي شود. البته كشورهاي اومانيستي بر حسب انسان محور بودن و عدم ارادت به خالق متعال در امور اجتماعي، آزادي را به معنويات و احكام الله مقيد نمي دانند و الا نسبت به امور مادي اتفاقا بسيار مقيدند؛ مثلا به سربازي رفتن، رعايت نظافت، رعايت قوانين راهنمايي و رانندگي و صدها امر مادي ديگر كاملا مقيد است و آزادي در اين موارد معنايي ندارد و با مخالفين برخورد قانوني مي شود.
رابعا معناي ديكتاتوري اجبار افراد بر حسب ميل و نظر شخصي است نه اجبار بر اساس قوانين فطري و معقول الهي. ضمن اينكه اجبار در معقولات بسيار پسنديده است به عنوان مثال اجبار والدين در درس خواندن فرزندان.
شبهه 2: چادر و حفظ آن سخت است، گرم است، مانع فعاليت اجتماعي است، خودنمايي نياز طبيعي زن است و…
پاسخ: روايت است كه «افضل العباده احمزها» يعني بالاترين عبادات سخت ترين آنهاست. لذا هرگاه اميرالمومنين علی عليه السلام نزد رسول خدا (صل الله عليه و آله) مي آمد، مي فرمود: «يا رسول الله! سخت ترين كار را (كه غالبا بر زمين مي ماند) به من بدهيد». ضمن اينكه به اين سختي هم كه مي گويند نيست و اگر قابل تحمل نبود خداوند تكليف نمي كرد «لايكلف الله نفسا الا وسعها» و بانوان محجبه در عرصه هاي مختلف اجتماعي تا حد وزارت، نمايندگي در مجلس شوراي اسلامي، ورزش، سخنگوي وزارت امور خارجه و… مشغول به خدمت هستند و به قول معروف «ادلّ الدليل علي امکان شيء وقوعه» بهترين و رساترين دليل بر امکان چيزي، اين است که خود آن چيز اتّفاق بيفتد. ضمن اينكه ارزش حفظ عفت و نجابت و رضاي خدا خيلي برتر از زحمت ناچيز پوشيدن چادر است و هر آنچه كه سودش بر زحمتش غالب باشد عقلايي است. و البته راه براي ارائه مدل هاي مختلف چادر با حفظ كمالات آن، جهت سهولت در استفاده باز است. لذا اين قبيل سخنان از حرف هاي سست و بي پايه است. و نيز اسلام با خودنمايي و زينت كردن زن مخالف نيست اما در محدوده خانواده و صرفا جهت همسر.
شبهه 3: دلت پاك باشه ايمان و دينداري كه به حجاب و اينجور چيزها نيست…
پاسخ: اينكه هر كسي هر كاري كه مي خواهد بكند و بعد هم دلش پاك باشد به يك شوخي شبيه تر است تا به يك حرف معقول زيرا اصولا اين تقيد به فرائض ديني است كه دل را پاك نگه مي دارد و نه هُرهُري مذهب بودن. لذا حرف صحيح اين است كه محجبه باش تا دلت پاك باشد و مومن و ديندار باشي. حرف فوق سخن شيطان است و آنچه كه ما گفتيم سخن ما نيست بلكه بنا بر آيات و روايات متن و مُرّ دين است.
شبهه 4: اگر حجاب براي پيش گيري از شهوتراني و جنسي كردن فضاي جامعه است چرا صورت زن كه زيباترين عضو است از پوشش استثناء شده است؟
پاسخ: در واقع بايد زن صورتش را نيز مي پوشاند اما چون دين اسلام دين سهله و سمحه است پوشش صورت و دست ها از مچ واجب نشده است و با وجوب پوشش ساير اعضاء بدن به ويژه موي سر و ممنوعيت آرايش در بيرون از منزل، جلوه گري اين زيبايي را به حداقل رسانده است. ضمنا اگر زن بداند كه كسي از روي شهوت به او نگاه مي كند پوشاندن چهره نيز بر او واجب مي شود.
شبهه 5: رعایت حجاب، مرد را بیشتر کنجکاو و تحریک می کند. از قدیم گفته اند: «الانسانُ حریصٌ علی مامُنعِ؛ انسان نسبت به آنچه از آن منع شود، طمع می ورزد.»
پاسخ: اولا اینکه مى گویند: «الْانْسانُ حَریصٌ عَلى ما مُنعَ مِنْهُ» مطلب صحیحى است ولى نیازمند به توضیح است. انسان به چیزى حرص مى ورزد که هم از آن ممنوع شود و هم به سوى آن تحریک شود؛ به اصطلاح تمناى چیزى را در وجود شخصى بیدار کنند و آنگاه او را ممنوع سازند. اما اگر امرى اصلاً عرضه نشود یا کمتر عرضه شود، حرص و وَلَع هم نسبت بدان کمتر خواهد بود.
دوما اينكه ما نمي خواهيم كشش بين زن و مرد كه زيبايي زندگي است از بين برود. اتفاقا اگر از بين برود زشت و نازيبا ست. بلكه اين كشش بايد باشد اما تعديل شده، كنترل شده و قاعده مند، نه ول و رها. و اتفاقا حفظ كشش و جذابيت همراه با حريم از كارايي هاي مهم حجاب است.
ضمن اينكه «پلينت روث» مي گويد: رواج فرهنگ برهنگي نه تنها آن را به صورت عادي و يك چيز بي اهميت در نياورده بلكه عطش روحي را افزايش داده است. آري بي حجابي نيز حريص بودن را كم نمي كند اما قطعا رابطه دو جنس مخالف را به لجن مي كشاند و زن را بي ارزش مي كند.
شبهه 6: حجاب كفن است.
پاسخ: اگر حجاب كفن است پس چرا غرب از آن هراس دارد؟ زن بي حجاب زن بزم است و زن محجبه زن رزم. براي ستمكاران عالم زن بزم خطر ندارد ولي زن رزم ريشه آنان را مي كند. لذا پشت سر زنان بزم، پُر است از ستمگران عالم. در دوران رضاشاه پهلوي نيز مساله بدحجابي با چماق تحميل شد نه اينكه تمايل اوليه زنان ايراني باشد. علت تحميل هم اين بود كه زن بزم، مردان رزم تحويل جامعه نمي دهند لذا دربار، فراماسونرها، بابيت و وهابيت، زنان بدكاره، محصلين فرنگ و رضاشاه ديكتاتور از جريان بي حجابي پشتيباني كردند. حجاب كفن نيست بلكه حجاب، فرهنگ غرب و استثمار و استعمارگران را كفن مي كند.
شبهه 7: برخی می گویند اولا چادر گران است و مانتو از نظر اقتصادی با صرفه تر است و ثانیا: رنگ مشکی باعث بوجود آمدن انواع ناراحتی های روانی و افسردگی می گردد پس بهتر است چادر مشکی به چادر صورتی و رنگ های متنوع تبدیل گردد…! نظر شما چیست؟ آیا چادر مشکی افسردگی می آورد؟
پاسخ: اولا وقتی یک زن چادری را (که در طول یک یا دو سال یک چادر بیشتر لازم ندارد) با خانمی که بدون چادر هر هفته با یک نوع لباس و رنگ و با خرج کردن پول زیادی برای انواع آرایش در نظر می گیریم به مراتب از نظر اقتصادی چادر با صرفه تر است. بلکه آن خانم هایی که دائم به چادر اشکال می کنند گاهی مانتوهایشان چندین برابر قیمت یک چادر است.
ثانیا: مگر دختر یا زن چادری می خواهد همیشه چادر سرش نماید تا رنگ مشکی اثر منفی از جهت روانی بر وی داشته باشد، بلکه چادر را برای اوقات کمی که در بیرون از منزل هست استفاده می کند و در درون خانه و در مکانی که نامحرم نیست می تواند از لباس های خوش رنگ و مناسب استفاده کند و اسلام هم روی این موضوع تاکید نموده است.
ثالثا: اگر رنگ مشکی اینقدر خطرناک است چطور شما در میهمانی ها و پارتی های خصوصی خود تیپ مشکی می زنید؟!
رابعا: اگر این حرف شما صحت داشته باشد باید همه خانم های بدحجاب و زنانی که از انواع اقسام لباس ها و رنگ ها در خیابان استفاده می کنند و نظر مردان بویژه جوانان لاابالی را به خود خیره می کنند باید از نظر روانی و روحی سالم ترین زنان باشند و از نظر اجتماعی و اخلاقی و مشکلات خانوادگی مانند طلاق و… کمترین ناراحتی نداشته باشند، درحالی که در آمار و حقایق غیر از این است و اصلا بر مبنای نظر شما جوامع غربی باید شاداب ترین و سالم ترین مردم را از نظر روحی و اخلاقی داشته باشند اما می بینیم و خود غربی ها هم بارها اعتراف کرده اند که کشور های غربی بالاترین آمار را از نظر مشکلات اخلاقی و روحی در بین جوامع دارند.
خامسا: اگر رنگ مشکی این آثار منفی را دارد باید در آفریقا یک آدم سالم از نظر روانی پیدا نشود! در حالی که مردم شریف و سیاه پوست آفریقا از جمله بلال حبشی موذن رسوا خدا(ص) از نظر روانی و اخلاقی و صفا و محبت به مراتب بالاتر از مردم فرنگ و پیروانش هستند.
شبهه 8: حجاب در کجای قرآن آمده است؟!
پاسخ: آیات حجاب در نور قرآن:
«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ (30 نور) وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (31 نور)
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند، و فروج خود را حفظ كنند، اين براى آنها پاكيزه تر است، خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است.
و به زنان با ايمان بگو چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند، و دامان خويش را حفظ كنند، و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننمايند، و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدر شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران همسرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان يا بردگانشان (كنيزانشان) يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند، آنها هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود (و صداى خلخال كه بر پا دارند به گوش رسد) و همگى به سوى خدا بازگرديد اى مؤمنان تا رستگار شويد.
«وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاّتی لا یَرْجُونَ نِکاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» (نور 60)
زنان سالخورده ای که از سن ازدواج آنها گذشته باشد و دیگر امیدی به ازدواج ندارند گناهی بر آنان نیست که لباس های روئین خود را بر زمین بگذارند، در حالی که خود را آرایش و زینت ننموده باشند.
«يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی و اقمن الصلوة و آتین الزکوة و اطعن الله و رسوله انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب 32 و 33)
ای زنان پیغمبر شما همچون سایر زنان نیستید. اگر پرهیزکار باشید مواظب باشید که در سخن نرمش زنانه و شهوت آلود به کار نبرید که موجب طمع بیماردلان گردد. به خوبی و شایستگی سخن بگوئید. در خانه های خویشتن قرار گیرید و مانند دوران جاهلیت نخستین، به خودنمائی و خودآرائی از خانه بیرون نشوید.
«ِاذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَسَْلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَالِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ» (احزاب 53)
و هر گاه از همسران پيامبر چيزى از وسايل زندگى (به عنوان عاريت) خواستيد از پشت پرده بخواهيد اين رفتار براى دل هاى شما و دل هاى آنان به پاكى و پاكدامنى است.
«یَأَیهَا النَّبىُّ قُل لاَزْوَجِک وَ بَنَاتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَبِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنى أَن یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیما» (59 احزاب)
اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلباب ها (لباس هاي يكسره و بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه (از کنیزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و (اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده) خداوند همواره غفور و رحیم است.
شبهه 9: بر فرض پذیرفتن حجاب از کجا معلوم که معنی آن همان کیفیتی است که شما در نظر دارید و از کجا معلوم «چادر» حجاب برتر باشد؟
پاسخ: معناي جلباب:
واژه جلباب (با کسر جیم) در اصل مصدر فعل رباعی «جلبب» است که از مصدر، اسم ذات اراده شده، نام پوشش ویژه ای قرار گرفته است. تعبیر از اسم ذات به وسیله مصدر، باعث شده است که مبالغه در پوشاندن را بفهماند، به گونه ای که دلالت بر معنای پوشش بزرگ و کامل کند. به رغم وجود اختلاف در تفسیر معنای جلباب حتی کسانی که تصریح کرده اند در معنای آن اختلاف است نیز قبول دارند که در اصل لغت به معنای پوشش گسترده و فراگیر است که ظاهر و روی همه بدن را بپوشاند و روی لباس های دیگر پوشیده می شود.
برخی فرهنگ نامه های ویژه لغات قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:
1ـ لسان التنزیل
2ـ فرهنگ نامه قرآنی
3ـ الدّرّ فی الترجمان
4ـ تفسیر مفردات قرآن نسخه کهن
5ـ نثر طوبی
6ـ قاموس قرآن
7ـ واژه های دخیل در قرآن مجید
برخی تفسیرهای قرآن که جلباب را چادر معنا کرده اند:
1ـ تفسیر نسفی
2ـ تفسیر شریف لاهیجی
3ـ تفسیر ابوالفتوح رازی
4ـ مخزن العرفان
5ـ مواهب علّیه (تفسیر حسینی)
6ـ تفسیر سورآبادی
7ـ تفسیر شریف البلابل و القلاقل
8ـ تفسیر اثنی عشری
9ـ منهج الصادقین فی الزام المخالفین
10ـ اطیب البیان فی تفسیر القرآن.
برخی رساله های علمی که جلباب را چادر معنا کرده اند:
1ـ سدول الجلباب فی وجوب الحجاب (1291ش)، آیت اللّه سیدعبداللّه بلادی بوشهری
2ـ رساله شریفه لزوم حجاب (1293ش)، مؤلف: چند نفر از مسلمین مشروطه خواه
3ـ رساله ردّ کشف حجاب (1296ش)، سید اسداللّه خرقانی
4ـ صواب الخطا فی اتقان الحجاب (1304)، میرمحمد هاشم مرندی خویی
5ـ جوابیه مقاله ضالّه طالبین رفع حجاب (1306ش)، زینب بیگم شیرازی
6ـ وسیلة العفاف یا طومار عفت (1306ش)، شیخ یوسف نجفی گیلانی
7ـ سرادق دوشیزگان و سعادت ایرانیان در وجوب حجاب و لزوم نقاب (1307ش)، سیدمحمدعلی مبارکه ای
8ـ رساله حجابیه (1317ش)، شیخ فیاض الدین زنجانی
9ـ رساله در اثبات وجوب حجاب (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری
10ـ حجاب و پرده داری (1324ش)، مباحثه مکتوب ابوالفضل حاذقی و سیدعلی اصغر لاری.
(ر. ک. پايگاه اطلاع رساني حوزه)
شبهه 10: براي نهادينه كردن فرهنگ حجاب و عفاف چه بايد كرد؟ آیا راه حل اجبار حکومتی است؟
پاسخ: بی شک راه حل اصلی اقدامات فرهنگی است اما ادله ای نیز برای استفاده از اجبار حکومتی در موقع مقتضی وجود دارد.
برخی راه حل های خوب را می توان به صورت زیر اشاره کرد:
– تبيين عقلاني بودن و مفيد بودن حجاب
– مبارزه با فساد و تبعيض و فقر در جامعه
– كوتاه نمودن مدت زمان دوران اخذ مدرك فوق ليسانس و سربازي به 23 سالگي
– ايجاد اشتغال و تسهيلات در امر ازدواج جوانان
– نهادينه كردن فرهنگ ازدواج آسان
– كوتاه نمودن دوران خدمت سربازی
– كمك در دستيابي سريع تر جوانان به هويت خويش
– پيشرفت و تعالي كشور با توليد فكر
– خودباوري
ريشه هاي هفتگانه بدحجابي (از نگاه دكتر رحيم پور ازغدي):
الف) جو زدگي
ب) فساد اخلاقي
ج) تنبلي
و) تربيت غلط خانوادگي
ه) سياسي (لجبازي)
ن) شوهريابي
طبعا براي برطرف كردن هر يك از علل بدحجابي بايد نسخه اي جداگانه بپيچيم و نبايد يكسان برخورد كنيم.
ادله قائلين به الزام حكومتي حجاب:
الف) سيره عقلا بر جلوگيري از اختلال نظام و استيفاي مصالح است.
ب) اطلاقات ادله احكام فردي و اجتماعي دين بر اجرا است يعني غرض خدا از نزول احكام اجراي آن هاست.
ج) ادله نهي از منكر كه يكي از مراتب آن نهي عملي است.
و) اصل فقهي: كل من خالف الشرع فعليه حدّ او تعزير.
© تمامی حقوق برای Andishe محفوظ می باشد - Translated By: Andisheiran