خاندان حکومتگر ترک در تونس :
متن
حسینیان، خاندان حکومتگر ترک در تونس از 1117 تا 1376 (= 1336ش)/ 1705ـ1957. حسینبای* اولین بای از خاندان حسینی بود که در 1117 به حکومت رسید و این سلسله تا زمان اعلام حکومت جمهوری در تونس، باقی ماند (حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 124؛ نیز رجوع کنید به زامباور، ص 84).بایْ نخستین لقب شاهی حکومت حسینیان بود که معرّبِ بیگ ترکی است به معنای آقای بزرگ، معادل امیر در زبان فارسی. این لقب از زمان سلطان سلیم دوم عثمانی، در 981 در تونس رایج گردید (بنخوجه، ص 57؛ نیز رجوع کنید به بای).حکومت حسینیان به سه دوره تقسیم میشود: از 1117 تا 1253؛ از 1253 تا 1298، که به سبب اصلاحاتی که برخی امرا انجام دادند دوره اصلاحات نامیده میشود (احمدبن عامر، ص 250؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 125، 138)؛ از 1298 (زمان اشغال تونس توسط فرانسه) تا استقلال کشور تونس و اعلام جمهوری در 1336ش/1957 (رجوع کنید به باسورث، ص 55ـ 56؛ ثامر، ص 62ـ63). بایهای خانواده حسینی، ضمن فرمانبرداری از سلطان عثمانی، تا حدودی مستقل عمل میکردند. این کار در ایام حمودهپاشا آغاز شد و در دوران بایهای دیگر، همچون حسینبای دوم و احمدبای اول، افزایش یافت (بنخوجه، ص 85).حسینبای، بنیانگذار حسینیان، پس از بیش از سی سال حکومت، با شورش برادرزادهاش، علیپاشا، روبهرو شد که به خلع حسینبای و دستگیری و اعدام وی انجامید. پس از حسینبای، برادرزادهاش علیپاشا با لقب بای به قدرت رسید و از 1148 تا 1169 حکومت کرد (ابن ابیالضیاف، ج 2، ص 132ـ142؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 127ـ 128). یونس، فرزند بزرگتر علیبای، که به قدرت یافتن پدرش کمک کرده بود، در 1153 به فرمان پدر، جنواییان مقیمِ بندر طَبْرَقه را پراکنده کرد و مراکز تجاری برخی شرکتهای فرانسوی در قریه تامْکِرت، در نزدیکی بندر طبرقه، را ویران و ساکنانش را اخراج کرد (ابنابیالضَّیاف، ج 2، ص 152ـ154؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 127). این اقدام سبب قطع مناسبات سیاسیِ دو کشور شد، ولی بعدها صلح کردند و مناسبات به وضع سابق برگشت (حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا). آغاز جنگ فرانسه و انگلیس به نفع علیبای تمام شد، زیرا فرانسویان ناگزیر شدند با وی صلح کنند (ابنابیالضّیاف، ج 2، ص 155ـ156). در دوران حکومت علیبای، فرزندان حسینبای به خونخواهی پدر در 1159 شورش کردند. محمد و علی، فرزندان حسینبای، به همراه سپاهی که حاکم الجزایر، ابراهیم خوجه، در اختیارشان گذاشت، و شمار بسیاری از افراد قبایل تونس، به شهر کاف حمله کردند اما پس از مدتی، به سبب نرسیدن کمک، بینتیجه بازگشتند (ابنابیالضّیاف، ج 2، ص 158ـ 159؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 127ـ 128). بر اثر انتقاد یونسبن علیبای از اطرافیان پدرش و بدگویی برادران از یکدیگر، مناسبات یونس با پدرش رو به وخامت گذاشت (ابنابیالضّیاف، ج 2، ص 165ـ166؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 128). در 1165 یونس، به کمک عدهای از درباریان و سربازان، بر ضد پدرش قیام کرد و پایتخت به دو بخش تقسیم شد: بخش جنوبی از آنِ یونس و طرفدارانش شد و بخش شمالی از آنِ پدرش. یونس، پس از نبردی سخت، در تونس شکست خورد و با گروهی از یارانش به قُسَنطینه رفت و در ربیعالآخر 1182 در همانجا وفات یافت (ابنابیالضّیاف، ج 2، ص 169ـ172؛ حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا). در این میان، اعیان تونس برای محمدالرشید و علیبای، فرزندان حسینبای، مخفیانه نامه نوشتند و آنان را برای ورود به سرزمینشان تشویق کردند (حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا). این دو برادر با کمک سپاهی از الجزایریان، در 1169 شهر تونس را محاصره کردند (ابنابیالضیاف، ج 2، ص 182). علیبای به مقابله با آنان پرداخت تا اینکه در 1169 علیبای کشته شد و قدرت به فرزندان حسینبای انتقال یافت (همان، ج 2، ص 182ـ187؛ حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا). علیبای، که امیری دانشمند بود، در باردو به تخت سلطنت نشست و در قصر باردو کتابخانهای از نسخ خطی گردآوری کرد که برخی از آنها اینک در کتابخانههای جامع زیتونه و کتابخانههای عمومی تونس نگهداری میشود (رجوع کنید به ابنابیالضّیاف، ج 2، ص175ـ176؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 128ـ129؛ بنخوجه، ص 75). از آثار عمرانی وی بنای چهار مدرسه بود، از جمله مدرسه معروف «باشیه» نزدیک جامع زیتونه (رجوع کنید به ابنابیالضّیاف، ج 2، ص 175؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 129؛ حسین مؤنس، ج 2، جزء3، ص 371).پس از علیبای، محمدالرشید، فرزند حسینبای، در 1169 به قدرت رسید. وی ابتدا از دشمنان حکومت انتقام گرفت ولی بعد، به توصیه برادرش علی، عفو عمومی داد (ابنابیالضّیاف، ج 2، ص190). او پس از سه سال فرمانروایی، در 1172 درگذشت و مردم با برادرش، علیبن حسین معروف به علیبای دوم، بیعت کردند (حمودهبن محمد، ص 44؛ ابنابیالضّیاف، ج 2، ص 193؛ حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا).در ذیقعده 1172 اسماعیلبن یونس، نواده علیبای اول، قیام کرد اما اندکی بعد سپاهیان علیبای وی را سرکوب کردند و او گریخت و یارانش در ذیحجه 1175 تسلیم شدند (حمودهبن محمد، ص 47ـ64؛ ابنابیالضّیاف، ج 2، ص 195ـ 199).در 1184 به دلایل گوناگون، از جمله مسئله حاکمیت بر جزیره کرسیکا، میان تونس و فرانسه اختلاف افتاد و بعد جنگ درگرفت؛ بنابراین، در 1184 اوضاع کشور بسیار متشنج شد تا اینکه سرانجام میان طرفین صلح برقرار گردید (ابنابیالضّیاف،ج2، ص201ـ207؛ بیرمالخامس، ج2، ص386ـ387). علیبای دوم در 1185، با فرستادن پنج کشتی جنگی پر از ذخیره و سرباز، به دولت عثمانی در جنگ با روسیه کمک کرد (ابنابیالضّیاف، ج 2، ص 207؛ بیرمالخامس، ج 2، ص 387).او به آبادانی و ترویج علم توجه بسیار داشت و چندین سقاخانه، جایگاههایی برای بینوایان به نام تکیه، مدرسهای معروف به «المدرسة الجدیدة» و مدرسه الحسینیة الکبری، و مقبره بزرگی برای خود و بایهای پس از خود بنا کرد (ابنابیالضّیاف، ج2، ص208، 211؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص130). او در 1191 پسرش، حموده، را با موافقت دولت عثمانی به ولایتعهدی خویش برگزید و در 1196 وفات یافت (ابنابیالضّیاف، ج 2، ص 214ـ215؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 129).در 1196 مردم با حمودهپاشا بیعت کردند. او وزیران و درباریان دولت پدرش را بر کارهایشان ابقا کرد (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 15؛ بیرمالخامس، ج 2، ص 423؛ زمرلی، 1986، ص 36ـ37). حمودهپاشا در 1204، بر اثر اختلافات مالی، با ونیزیان وارد جنگ شد و پس از دو سال کشمکش، سرانجام ونیزیان در رمضان 1206 به پرداخت غرامت رضایت دادند و میان دو طرف پیمان صلح بسته شد (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص27؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 131؛ حمودةباشا الحسینی، ص 12). در 1209 حمودهپاشا، برای بازپسگیری جزیره جَربَه و شهر طرابلس، که هر دو به تصرف شورشیای به نام علی بُرغُل درآمده بودند، سپاهی بالغ بر چهل هزار نفر، به فرماندهی مصطفی خوجه، فرستاد. این سپاه دو شهر مذکور را از تصرف علی برغل درآورد و او را فراری داد (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 29ـ37؛ حمودةباشا الحسینی، ص 14ـ21؛ زمرلی،1986، ص 38). در 1221ـ1222 سپاهیان، به فرماندهی سلیمان کامیه (وزیر جنگ) و یوسف (صاحبالطابع)، متجاوزان الجزایری را سرکوب کردند (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 51ـ56؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 131ـ132؛ حمودةباشا الحسینی، ص 25ـ39). در شعبان 1226 گروهی از ینیچریان در پایتخت برضد بای قیام کردند که به شدت سرکوب شدند (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص70ـ71). حمودهپاشا که به برقراری و تقویت مناسبات با دولتهای اروپایی، بهویژه فرانسه، علاقه فراوان داشت (ثامر، ص 54)، ناپلئون بناپارت را میستود و او را سلطانی شجاع میخواند (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 46؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 132). وی به آبادانی کشور توجه بسیار داشت و در این راه، به ساخت استحکامات متعدد و چندین بیمارستان پرداخت، صنایع را رونق داد و از صنایع محلی حمایت کرد (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 113ـ114؛ بیرم الخامس، ج 2، ص 427ـ428؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 132ـ133).پس از مرگ حمودهپاشا در 1229، برادرش عثمانبای به حکومت رسید. پسرعموی او محمود ــکه بزرگتر از وی بود و قاعدتاً میبایست او فرمانروا میشدــ با استفاده از ضعف حکومت و نارضایی مردم و با کمک پسرش حسین و بزرگان دولت، در اوایل 1230 عثمانبای را به قتل رساند و خود در میانسالی به حکومت رسید و پسر ارشدش، حسین، را به ولایتعهدی برگزید و وزرا و رجال دولت حمودهپاشا را بر مناصب و مراتبشان باقی گذاشت (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 116، 119ـ120، 123ـ136؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 133). اما در پی حسادت و اتهامات نادرست برخی از درباریان بر ضد صاحبالطابع، در 1235 این وزیر به قتل رسید (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 136ـ143؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 133؛ حسین مؤنس، ج 2، بخش 3، ص 371ـ372). در 1236، با کمک دولت عثمانی، میان تونس و الجزایر صلح برقرار شد (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 173؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 134؛ حسین مؤنس، ج 2، جزء3، ص 372). پس از مرگ محمودبای در 1239، حسینبای دوم به حکومت رسید. در دوران حکومت وی دو حادثه مهم رخ داد: نبرد معروف ناوارین و اشغال الجزایر توسط نیروهای فرانسوی در 1246/1830 (همانجاها).در 1242/1826 انگلیس و فرانسه و روسیه، در حمایت از استقلال یونان، به دولت عثمانی اعلام جنگ کردند. دولت عثمانی، با استمداد از نیروهای دریایی کشورهای اسلامی، از جمله ناوگان دریایی حسینبای، به جنگ ناوگانهای اروپایی شتافت، ولی در نبرد دریایی ناوارین شکست خورد و یونان به استقلال رسید (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 201ـ202؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 134ـ135).بر اثر نبرد ناوارین، میان کنسول فرانسه و حاکم الجزایر نزاع درگرفت که درنتیجه آن در 1246/1830 فرانسه بر الجزایر استیلا یافت (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 209ـ218). حسین بای در هنگام اشغال الجزایر سیاست بیطرفی اتخاذ کرد (حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 135). پس از تصرف الجزایر، عهدنامه یکجانبه و موهنی بین فرانسه و تونس منعقد گردید (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 218ـ219).حسینبای اصلاحات متعددی کرد، از جمله ایجاد پرچم رسمی برای کشور، تعیین نشان درباری (طغرا)، و آموزش ارتشیان به شیوههای غربی (همان، ج 3، ص230ـ231؛ احمدبن عامر، ص 251ـ253؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 135). در محرّم 1251 حسینبای دوم درگذشت و برادرش، مصطفی، جانشین وی گردید (ابنابیالضّیاف، ج 3، ص 251). وی نیز، همچون برادرش، توجه ویژهای به تربیت نیروی نظامی داشت و دست به اصلاحاتی زد (همان، ج 3، ص 264ـ266؛ حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا).پس از مرگ مصطفیبای در 10 رجب 1253، پسرش احمدبای، که در زمان پدر عهدهدار امور نظامی بود، به حکومت رسید (ابنابیالضّیاف، ج 4، ص 12). او آغازگر دوره دوم حکومت حسینیان، معروف به دوره اصلاحات، محسوب میشود (حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 138). احمدبای ــکه پیش از به حکومت رسیدن، دولت عثمانی او را مشیر اول (از مناصب نظامی) کرده بود (المشیر احمدباشابای، ص 3؛ حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا)ــ اصلاحات و اقدامات بیسابقهای در تونس کرد. او دو هدف اساسی داشت : استقلال تونس، در عین وابستگی اسمی به دولت عثمانی؛ و انجامدادن اصلاحات.افزون بر اصلاحات سیاسی و نظامی، احمدبای در آبادانی و ترویج علم نیز اهتمام داشت (رجوع کنید به بیرمالخامس، ج 2، ص 435؛ حسن حسنیعبدالوهاب، 2001،ص140ـ141؛ ابنابیالضّیاف، ج 4، ص 199). وی در 1271 درگذشت و پسر عمویش، محمدبن حسینبن محمودبای، جانشین وی شد (ابنابیالضّیاف، ج 4، ص 183ـ184).محمدبای (حک : 1271ـ1275) وزیران پیشین را بر مناصبشان ابقا کرد. مهمترین اقدام او تدوین قانون اساسی بود که آن را «عهدالامان» نامید. عهدالامان به مثابه اعلامیه حقوق بشر در تونس بود (ثامر، ص 57 و پانویس 27؛ بیرمالخامس، ج 2، ص 435ـ436). اجرای عهدالامان در مراسم باشکوهی، با حضور تمام بزرگان تونس، در 20 محرّم 1274 اعلام شد (ابنابیالضّیاف، ج 4، ص 267؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 142). این قانون، که شامل یازده اصل بود، مبتنی بر آزادی مذهبی ساکنان تونس، باتوجه به اختلافات دینی آنان، و اساسی برای محاکم جنایی بود و در آن به آزادی عقیده و آزادی در حفظ مال و دارایی اشاره شده بود (ابنابیالضّیاف، ج 4، ص 267ـ271؛ بیرمالخامس، ج 2، ص 439ـ444؛ احمدبن عامر، ص 265).از دیگر اصلاحات محمدبای، تعیین محکمه شرعی در دیوان قدیم سپاه و ایجاد شورای شهر بود (ابنابیالضّیاف، ج 4، ص 283؛ حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا). او نخستین حاکم تونسی بود که دستگاههای چاپ وارد کرد و به چاپ و نشر مطبوعات رسمی پرداخت (حسن حسنی عبدالوهاب، ص 142). وی در 1276 درگذشت (ابنابیالضّیاف، ج 4، ص 293) و محمدصادق بای جانشین او شد. وی در 31 شعبان 1276 قانون نظام وظیفه عمومی را، که محمدبای آن را مطرح کرده بود، تنفیذ کرد (همان، ج 5، ص 31؛ محمد الصادقبای، ص 6ـ8). در محرّم 1277 روزنامهای به نام الرائدالتونسی در پایتخت منتشر گردید (ابنابیالضّیاف، ج 5، ص 36). محمدصادق بای در 1277/1860 با ناپلئون سوم در الجزایر دیدار کرد (بیرمالخامس، ج 2، ص 451؛ محمد الصادقبای، ص 3). او شورای دولتی به ریاست ابونُخْبَه مصطفی، صاحبالطابع، تشکیل داد (ابنابیالضّیاف، ج 5، ص 39ـ41). مشکلات اقتصادی تونس و عملکردهای غیرقانونی مصطفی خَزَندار، موجب شد محمدصادقبای از دولتهای اروپایی درخواست وام کند (رجوع کنید به همان، ج5، ص110ـ111؛ بیرمالخامس، ج 2، ص 486). در 1280 محمدصادقبای، که از پرداخت وامها و بهرههای آن ناتوان بود، دستور داد مالیات را دو برابر کنند که این امر شورش عظیمی در قبایل تونسی، به رهبری علیبن غذاهم، برانگیخت (ابنابیالضّیاف، ج 5، ص 127ـ132؛ بیرمالخامس، ج 2، ص 463). دولت عثمانی در 1281 حیدرافندی را با ناوگان جنگی عثمانی به تونس اعزام کرد و دو میلیون فرانک نیز برای کمک به محمدصادق بای فرستاد (بیرمالخامس، ج2، ص391، 756). اگرچه شورش ابنغذاهم، با دستگیری او و سرکوبی مخالفان خاموش شد (ابنابیالضّیاف، ج 6، ص 77ـ80؛ احمدبن عامر، ص 268ـ270؛ کریکن، ص 108)، اما این امر ویرانی بسیاری برای تونس به همراه داشت که خود بر مشکلات کشور افزود. دولت برای حل مشکلات و سامان دادن به اوضاع اقتصادی و بررسی فشار دولتهای خارجی برای دریافت مطالباتشان، در 11 ذیحجه 1284 شورایی به ریاست وزیر خیرالدینپاشا تونسی تشکیل داد (بیرمالخامس، ج2، ص492ـ493؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 144).خیرالدین پاشا، صدراعظم دولت محمدصادق بای، در دوران چهارساله وزارتش (1290ـ1294)، اصلاحات بزرگی در تونس انجام داد که از جمله آنها تأسیس مراکز علمی جدید و نهادهای آموزشی و قضایی و مالی بود (کریکن، ص 188ـ239؛ زمرلی، 1986، ص 101ـ102؛ احمدبن عامر، ص 273ـ274).خیرالدین پاشا، بر اثر فشار مخالفانِ اصلاحات و سعایت آنان در نزد محمدصادق بای (بیرمالخامس، ج 2، ص 564ـ567؛ خیرالدین باشا، ص 23)، ناگزیر در رجب 1294 از سِمَت خود استعفا کرد و به استانبول رفت (بیرمالخامس، ج 2، ص 577ـ 579).در جمادیالآخره 1298/ مه 1881، بر اثر خیانت محمدصادقبای و وزیرش مصطفیبن اسماعیل، نیروهای فرانسوی از دو سو به تونس یورش بردند و این کشور را اشغال کردند و براساس معاهده باردو، آن را به تحتالحمایگی خود درآوردند (همان، ج 2، ص 781ـ787؛ بشیربن عثمان، ص 8 ـ 13؛ محمدالصادق بای، ص 28ـ32، 42؛ نیز رجوع کنید به باردو). بعد از انتشار خبر امضای معاهده تحتالحمایگی، در قبایل و بخشهای گوناگون کشور، انقلابهای قومی برضد بایهای حسینی به وقوع پیوست (بشیربن عثمان، ص 31ـ32؛ محمدالصادق بای، ص 45). محمدصادق بای در 1299 درگذشت و برادرش، علیبای سوم، جانشین او شد و حدود بیست سال (1299ـ 1320) تحت حمایت فرانسویان بر تونس فرمان راند (حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 152ـ153؛ احمدبن عامر، ص 321ـ 322). فرانسه، برای تسلط کامل بر تونس، در 2 شعبان 1300/ 8 ژوئن 1883 با علیبای سوم معاهدهای، در پنج بند، به امضا رساند. بند اول اجرای اصلاحات اداری و مالی توسط فرانسه بود که بر این اساس سیطره فرانسه بر تمام امور داخلی تونس مسلّم میشد و تحتالحمایگی تونس به کمال میرسید (حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 152؛ ثامر، ص 65، 184ـ185). فرانسه، پس از تحمیل این معاهده، وامی به مبلغ 120 میلیون فرانک به تونس داد. علیبای در 3 ربیعالاول 1320 درگذشت و پسرش، محمدهادی جانشین وی شد (حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا).در سال نخست حکومت محمدهادی بای، رئیسجمهوری فرانسه، امیل لوئی، از تونس دیدار کرد و سال بعد نیز محمدهادی به فرانسه سفر کرد. محمدهادی در 24 ربیعالاول 1324 درگذشت و پسرعمویش، محمد ناصربای، جانشین او شد (همان، ص 153).در دوره محمدناصر بای یکی از مخالفان استعمار فرانسه، بهنام خلیفةبن عسکر، در جنوب تونس قیام کرد (همان، ص 154؛ احمدبن عامر، ص 368). محمدناصر بای اندکی پس از سفر رئیسجمهوری فرانسه به تونس، در 1340 درگذشت و پسرعمویش، محمدالحبیب، پسر میمونبن حسینبای، جانشین او شد (حسن حسنی عبدالوهاب، همانجا). در این دوره اصلاحات اداری و سیاسی جدیدی انجام شد (همانجا؛ احمدبن عامر، ص 378). در 1307ش احمدبای دوم، پسر علیبن حسین بای، به حکومت رسید. در دوره او، اقتصاد تونس، که مبتنی بر کشاورزی بود، به سبب بارندگی اندک، بهشدت بحرانی شد (حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 156). در 1313ش اوضاع تونس آشفته شد و مردم شورش کردند (همان، ص157). در 1321ش احمدبای درگذشت و محمد منصفبای، پسر ناصربای، جانشین او گردید (همان، ص 158؛ زمرلی، 1989، ص 27، 30؛ بلهوان، ص 55).هرچند حکومت محمدمنصف بای بسیار کوتاه بود (1321ـ 1322ش)، وی توانست با عزم و اراده، شکوه و عظمت دولت حسینیان را احیا کند. منصف بای ــکه سوابق انقلابی و مبارزه با استعمارگران فرانسوی داشت ــ پس از به قدرت رسیدن، از احزاب ملیگرا و جهادگر تونسی حمایت کرد (حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 158؛ ثامر، ص 161ـ163).منصفبای با شیخ شاذلی و صالح فَرحات و صادق زمِرلی، سران جنبش ملی، ارتباط داشت (زمرلی، 1989، ص 8). او در دیدارش با نماینده تامالاختیار فرانسه در تونس در 17 مرداد 1321/ 8 اوت 1942، درخواست رسمی دولت تونس از مارشال پتن، رئیسجمهوری فرانسه، را برای انجامدادن اصلاحاتی در تونس، تسلیم وی کرد. این درخواستها شامل مساوات با فرانسویان، رواج زبان عربی، استفاده از کارگزاران تونسی در ادارات، ایجاد تأسیسات اساسی، و آزادی تمام زندانیان سیاسی بود (زمرلی، 1989، ص10؛ احمدبن عامر، ص 402). هرچند منصفبای در جنگ جهانی دوم سیاست بیطرفی اتخاذ کرد، اما نیروهای نظامی امریکا وارد خاک تونس شدند و بدینترتیب جنگ میان متفقین و متحدین در تونس ادامه یافت، که ویرانی بسیاری در کشور به بار آورد (حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 158ـ159). در 23 اردیبهشت 1322/ 14 مه 1943 ژنرال ژیرو، فرمانده ارشد نیروهای فرانسوی در تونس، در بیانیهای محمدمنصف بای را از حکومت خلع و به شهر اَغواط در جنوب الجزایر و سپس به شهر تَنَسْ در ساحل الجزایر تبعید کرد و روز بعد پسرعمو و ولیعهدش، محمدامین بای، حاکم شد (زمرلی، 1989، ص 17، 101ـ111؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 2001، ص 159؛ احمدبن عامر، ص 405ـ406؛ ثامر، ص 166).در دوره محمدامین بای (حک : 1322ـ1336ش)، واپسین حاکم سلسله حسینیان، فرانسویان به قلع و قمع و اعدامِ مخالفان پرداختند (ثامر، ص 166ـ167؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 1983، ص 228ـ229؛ بلهوان، ص 56).احزاب و تشکلات سیاسی تونس، به رهبری حبیب بورْقیبه* و فَرْحات حَشّاد و دیگران، برای استقلالتونس تلاشهایی کردند که پس از سیزده سال به ثمر رسید و تونس به استقلال دست یافت (احمدبن عامر، ص 409ـ437؛ حسن حسنی عبدالوهاب، 1983، ص 229ـ232).براساس پُروتُکُل 29 اسفند 1334/ 20 مارس 1956، معاهده باردو مُلغا و استقلال کامل تونس اعلام شد و با اعلام جمهوری تونس در 3 مرداد 1336، دولت حسینیان منقرض گردید. محمدامین بای در 1341ش/ 1962 درگذشت (حسن حسنی عبدالوهاب، 1983، ص 232، 234؛ احمدبن عامر، ص 479).منابع : ابنابیالضَّیاف، اتحاف اهل الزمان باخبار ملوک تونس و عهدالامان، تونس 1990؛ احمدبن عامر، تونس عبرالتاریخ: منذ اقدم العصور الی اعلان الجمهوریة، تونس 1379/1960؛ بشیربن عثمان، أضواء علی تاریخ تونس الحدیث: 1924-1881، تونس ] 1981[ ؛ علی بلهوان، تونس الثائرة، مغرب 1374/1954؛ بنخوجه (محمد)، صفحات من تاریخ تونس، چاپ حمّادی ساحلی و جیلانیبن حاج یحیی، بیروت 1986؛ محمدمصطفی بیرمالخامس، صفوة الاعتبار بمستودع الأمصار و الأقطار، ج 2، چاپ علیبن طاهر شنوفی، ریاض مرزوقی، و عبدالحفیظ منصور، تونس 1999؛ حبیب ثامر، هذه تونس، چاپ حمّادی ساحلی، بیروت 1408/ 1988؛ حسن حسنی عبدالوهاب، خلاصة تاریخ تونس، تونس 1983؛ همان، 2001؛ حسین مؤنس، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت 1412/1992؛ حمّودةباشا الحسینی : 1229-1173 ه / 1813-1759 م، تونس: منشورات محمد بوذینة، 1995؛ حمودهبن محمد، الکتاب الباشی، ج 1، چاپ محمد ماضور، ]تونس[ 1970؛ خیرالدّینباشا: 1308-1238 ه / 1890-1823 م، تونس : منشورات محمد بوذینة، 1995؛ صادق زمرلی، اعلام تونسیون، تقدیم و تعریب حمادی ساحلی، بیروت 1986؛ همو، تونس فی عهدالمنصف بای: 1942ـ 1943، تقدیم و تعریب حمادی ساحلی، بیروت 1989؛ گراردوس ساموئل وان کریکن، خیرالدّین و البلاد التّونسیة : 1881-1850، ترجمة بشیربن سلامه، تونس 1988؛ محمدالصادق بای : 1299-1228 ه/ 1882-1813 م، تونس: منشورات محمد بوذینة، 1995؛ المشیر احمدباشابای: 1271-1221 ه/ 1855-1806 م، تونس : منشورات محمد بوذینة،
© تمامی حقوق برای Andishe محفوظ می باشد - Translated By: Andisheiran