سید علی خان کبیر


تاریخ :5 تیر 1400 | نویسنده : Hamid-hs | موضوع :تاریخی, مذهبی

ابن‌معصوم سیدعلی‌خان مدنی

سیدصدرالدین علی بن احمد بن محمد معصوم حسینی دشتکی شیرازی، (متوفای ۱۱۱۸ یا ۱۱۲۰ ق)، معروف به سیدعلی‌خان مدنی، سید علی‌خان کبیر، سیدعلی شارح صحیفه، یا ابن معصوم از علمای شیعه قرن دوازدهم هجری. وی در دوران عمرش به شهرهای مختلف سفر کرده، پس از سفر به هند، در حیدرآباد، ولیعهد سلطان‌ عبدالله قطب‌شاه و پس از آن در برهان‌پور لاهور، رئیس دیوان حکومت سلطان محمد بود. آخر عمر خود را در شیراز به تدریس گذراند.

فهرست مندرجات
۱ – نسب
۲ – خاندان سادات دشتکی
۳ – القاب
۴ – معرفی اجمالی
۵ – کودکی سید
۶ – سفر به حجاز
۷ – سال‌هال سخت زندگی سید
۷.۱ – استفاده بهینه از زندان
۷.۲ – فرار سید از زندان
۷.۳ – فرمانده نگاهبانان اورنگ
۷.۴ – فرمانده برهان‌پور
۸ – دیار نیاکان و پژوهش و نگارش
۹ – آثار
۹.۱ – تالیف در آخر عمر
۱۰ – اساتید
۱۱ – شاگردان
۱۲ – بیان یک نکته
۱۳ – وفات
۱۴ – پانویس
۱۵ – منبع

نسب
نسب او با ۲۶ واسطه به زید بن علی بن حسین بن ابی‌طالب (علیهم‌السلام) می‌رسد که در ابتدای کتاب ریاض السالکین به این مطلب تصریح کرده است.

خاندان سادات دشتکی
خاندان سادات دشتکی در تاریخ اسلام به علم و معرفت مشهور هستند و علمای بزرگی در فلسفه و ادب، فقه و اصول، در حجاز، عراق، ایران و هند از این خاندان وجود دارند.
در اعیان الشیعه چند جا درباره این خاندان آمده است: سادات الدشتکی من نوابغ دارالعلم شیراز و هم علماء محدثون. در مورد سیدنصیرالدین حسین شیرازی در تاریخ عالم آرای آمده است: «از اکابر مشاهیر سادات و علمای با تقوا در عصر شاه عباس اول بوده است.»

القاب
مؤلف دارای القاب و کنیه‌های متعددی است که به ذکر آنان می‌پردازیم. چون زادگاه وی در مدینه منوره بوده است به همین دلیل به «مدنی» معروف بوده است. این لقب از مشهورترین القابش می‌باشد و به این لقب بسیار علاقه داشته است و در کتاب ریاض السالکین مکرراً خود را به این لقب نامیده است. چون ۱۶ جد از اجداد او در شیراز زندگی می‌کرده‌اند بعد از لقب مدنی به شیرازی مشهور گشته است.
در حوزه‌های علمیه ایران به «سیدعلی‌خان کبیر» یا «سیدعلی شارح صحیفه» نیز مشهور گشته است.

معرفی اجمالی
سیدعلی‌خان کبیر در غروب جمعه، پانزدهم جمادی‌الاول سال ۱۰۵۲ ق. در مدینه پای به عرصه گیتی نهاد.پدرش سید نظام‌الدین احمد از دانشوران شیرازی تبار حجاز بود و در شمار نوادگان علی بن الحسین (علیه‌السّلام) جای داشت.هنوز ماه‌های اول زندگی را می‌گذرانید که مادرش، دختر احمد بن محمد منوفی مصری امام شافیعه در حجاز، وفات کرد و عمه‌اش تربیت او را بر عهده گرفت
هنوز علی خردسال بود که پدرش دعوت قطب شاه هفتم، فرمانروای حیدرآباد را اجابت کرد و برای راهنمایی مؤمنان شبه قاره رهسپار هند شد.

کودکی سید
کودک شیرازی تبار حجاز زیر نظر مادر ارجمندش بالید. در این سال‌ها دایی دانشورش، شاعر گرانمایه حضرت قاضی عبدالجواد منوفی، پیشوای مذهبی و امام جماعت شافعیان در مسجدالحرام از وی حمایت میکردو نهال نورسته مدینه را از عنایات خویش برخوردار می‌ساخت. سیدعلی در روزگار کودکی بزرگان بسیار دید و یاد و نام و سیمای علمی – اجتماعی آن‌ها را به خاطر سپرد. شیخ عبدالله بن سعید باقشیر، سیدنورالدین علی بن حسن حسینی شامی، سبط الشیخ زین بن شیخ محمد شامی عاملی، قاضی تاج‌الدین احمد بن ابراهیم مالکی مکی و مولا محمدباقر خراسانی جمعی از دانشورانی بودند که برای تدریس یا نماز به مسجدالحرام می‌آمدند و خاطره سبزشان در‌ اندیشه کوچک نوباوه هوشمند حجاز ثبت شد.
سیدعلی در چنین فضایی رشد یافت و به حدود چهارده سالگی رسید. در این سن نامه پدر که وی را به هجرت فرا می‌خواند، به دستش رسید. پس بار سفر بست و در ششم شعبان ۱۰۶۶ ق. رهسپار شبه قاره شد.

سفر به حجاز
سفر نوجوان حجاز بیست ماه به درازا کشید. سرانجام در روزهای پایانی ربیع‌الاول ۱۰۶۸ق. به حیدرآباد رسید و برای نخستین بار یعقوبِ هند را در آغوش گرفت. او شرح تلاش‌های مادر فداکارش را برای پدر باز گفت و از حوادث حجاز پرده برداشت.
نظام‌الدین احمد مقدم فرزند را گرامی داشت و در فرصت‌های گوناگون داستان شیخ‌الاسلامی و پذیرش دامادی سلطان را برای پور سپید بخت مدینة‌النبی بیان کردو برنامه درسی و تربیتی ویژه‌ای برایش در نظر گرفت.
ناگفته پیداست که نظام‌الدین برای تربیت علمی فرزند فرصت کافی نداشت. بنابراین جوان برومند حجاز را فرمان داد که تنها به محفل علمی پدر بسنده نکند و برای دستیابی به آرمان بلند خویش از محضر دانشمندان بزرگی که به شوق بهره‌گیری از فضای مناسب حیدرآباد به سمت شبه قاره می‌شتافتند، سود برد.
سیدعلی پند پدر شنید و از پژوهشگران بزرگی چون محمد بن علی شامی عاملی و شیخ جعفر بن کمال‌الدین بحرانی کامیاب شد.
ناگفته پیداست که آموخته‌های اختر فروزان حیدرآباد به آموزش‌های مدوّن بزرگان یادشده محدود نبود. او در نشست‌های رسمی و غیر رسمی پدر شرکت می‌جست و از گنجینه‌ اندوخته‌های دانشگرانی که به دیدار سید نظام‌الدین می‌شتافتند، برخوردار می‌شد. منابع موجود نشان می‌دهد که محفل پدر جایگاه ادیبان، پزشکان و فقیهان بود. سرور جوانان حجاز در این نشست‌ها با بزرگانی چون ادیب گرانمایه سیدحسینعلی بن حسن شدقم حسینی و ادیب و پزشک نامور شیخ حسین بن شهاب‌الدین کرکی شامی۰آشنا شد و از تجربه‌های گران‌بهایشان بهره برد و‌ اندک‌اندک در شمار درختان پرثمر باغستان دانش حیدرآباد جای گرفت.

سال‌هال سخت زندگی سید
در این روزگار قطب شاه هفتم (سلطان عبدالله) در گذشت و یکی از دامادهایش که در سلک صوفیان جای داشت بر تخت نشست و خود را سلطان ابوالحسن قطب شاه هشتم نامید. نخستین هدف او چون همه فرمانروایان، از میان بردن رقیبان بود. رقیبانی که سید نظام‌الدین و فرزند دانشورش سیدعلی خطرناک‌ترین آن‌ها شمرده می‌شدند. در دیدگاه او رهبر بزرگ مذهبی حیدرآباد، که عنوان دامادی قطب شاه هفتم را نیز با خود داشت و از حمایت بی‌شایبه فقیهان و دانشمندان بهره می‌برد آتشفشان خاموشی بود که هر لحظه می‌توانست فعال شود و دربار را زیر خاک و گدازه‌های خشم الهی خویش مدفون سازد. بنابراین بر نظام‌الدین و فرزندش سیدعلی سخت گرفت، دست آن پاکان آسمان تبار را از مراکز قدرت مادی کوتاه کرد و در تنگ‌تر ساختن حلقه محاصره پنهان آنان بسیار کوشید.
این مرحله از زندگی سید دانشوران حجاز ده سال به درازا کشید. هر چند صدرالدین در این دوره با دانشمندان محفل پدر پیوند داشت و از دوستی بزرگانی چون حکیم ابوالحسن بن ابراهیم طبیب شیرازی و ادیب گران‌پایه شیخ جمال‌الدین محمد بن عبدالله نجفی مالکی بهره می‌برد ولی دیگر از آزادی‌ها و کامیابی‌های ایّام سلطان عبدالله خبری نبود. رگبار حوادث بر او و پدر ارجمندش فرو می‌بارید و زندگی را بر آن‌ها دشوار می‌ساخت. سید وارستگان حجاز در دیباچه زرین «سلافة العصر» از آن سال‌ها چنین یاد کرده است: «پس پیوسته ناکامی‌ها بر من فرو می‌بارید و مرا از نگارش باز می‌داشت. حوادث ناگواری که طومار شکیبایی را در هم می‌پیچید گردش روزگاری که پیامدهای تلخش خردسالان را کهنسال و سپید موی می‌ساخت. رنج دوری از وطن، بستگان و آشنایان، انواع دشواری‌ها و نامرادی‌ها در کنار دشمنی پیوسته دربار چنان آتشی در زندگی‌ام افکند که اگر بر زبان قلم جاری شود بی‌تردید آن را می‌سوزاند.
هر چند آن سال‌ها روزگار ناکامی‌ها و نامرادی‌های سیدعلی شمرده شده است، هرگز تلخ‌ترین روزهای زندگی‌اش نبود. در سال‌های پایانی این دهه غمبار مرد پولادین عرصه دانش و ادب روی در نقاب خاک کشیدو صدرالدین را در برابر یورش‌های مکرر سلطان ابوالحسن تنها نهاد.
اینک قطب شاه هشتم برای همیشه از دغدغه نفوذ سید نظام‌الدین رهایی یافته بود. پس بی‌هیچ نگرانی سیدعلی را در خانه‌ای کوچک زندانی کرد و هرگونه دیدار با او را ممنوع ساخت. بدین‌ترتیب ناگوارترین روزهای زندگی سرور دانشوران حجاز با مرگ سید نظام‌الدین آغاز شد و تا سال‌ها ادامه یافت. روزهایی که خود درباره آن چنین نگاشته است: «… در این روزگار از همه آشنایان دورم و جز‌ اندوه همنشینی ندارم…. ناگزیر باید در خانه‌ای تنگ‌تر از روزن سوزن زندگی کنم خانه‌ای که هنگام ورود بدان شاهرگ قلب انسان پاره می‌شود. در این سرای، همنشینی جز کتاب و دفتر ندارم…. خداوند از حوادثی که در آینده پدید می‌آید آگاه‌تر است. تاکنون بر این بحران گشایشی آشکار نشده است…. این گزیده‌ای از حقایقی است که در این سرزمین بر من می‌گذرد شرح روزهای زندگی‌ام که پیاپی می‌گذرند و من با حسرتی پایان‌ناپذیر به تماشایشان نشسته‌ام.
البته او از روزهای دشوار زندان بهره گرفت و آتش نمرودیان را گلستان ساخت. پژوهش‌های ناتمام خویش را به پایان رساند و کتاب نفیس «الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه» را در جمادی‌الثانی ۱۰۷۹ ق. به جهان دانش و ادب عرضه کرد. آن بزرگمرد در سطور پایانی این اثر از دشواری‌های زندگی‌اش پرده بر داشته، می‌نویسد: «… این شرح مبارک در روزهای سرشار از‌ اندوه، اضطراب و نگرانی پایان پذیرفت. من در روزگار و سرزمینی جای گرفته‌ام که بازار دانش و دانشجویی در آن بی‌رونق شده، نادانان و طرفدارانشان قدرت یافته‌اند…
در روزهای پایانی جمادی‌الثانی ۱۰۷۹ ق. – چند روز پس از پایان نگارش این اثر نفیس – حادثه‌ای دردناک روان آسمانی سیدعلی را در‌ اندوه فرو برد. شیخ احمد بن محمد علی جوهری مکی گیتی را وداع گفت. جوهری در روزگار مرگ فضیلت‌ها گوهری گران‌بها بود. مرد دانشور و جهاندیده‌ای که گه‌گاه با نامه‌ای، پیامی یا کتابی تنهایی جانکاه دانشور در بند حیدرآباد را از خاطرش می‌زدود و‌ اندوه بی پایانش را به شادی و لبخند تبدیل می‌کرد.

استفاده بهینه از زندان
۱۰۸۲ ق. را باید سال رویش نیلوفرهای آبی در مرداب عفن حیدرآباد دانست. در ربیع‌الثانی این سال کوشش‌های شبانه‌روزی ستاره دربند هند به بار نشست و کتاب گران‌سنگ “سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر” پای به عرصه ادب و هنر نهاد.[دانشور گران‌پایه حجازی تبار در زندان هراسناک حیدرآباد به مرور خاطرات سی ساله زندگی‌اش پرداخته، آنچه از‌ اندیشمندان و ادیبان عرب در سینه داشت به برگ‌های زرین این کتاب پر ارج سپرد و شاهکاری ماندگار در هنر و ادبیات عرب پدید آورد.

فرار سید از زندان
سرنوشت همچنان با دانشمند وارسته حیدرآباد نامهربان بود. توفان دیر پای شریعت ستیزی که با مرگ قطب شاه هفتم آغاز شده، با عروج سید نظام‌الدین احمد اوج گرفته بود همچنان ادامه داشت و هستی گران‌بهاترین گوهر دریای دانش و هنر را تهدید می‌کرد. نگاهبانانی که پیرامون خانه کوچک او می‌گشتند، جاسوسانی که به عنوان دانشجو و ادیب به دیدارش می‌شتافتند هر یک خبر از آینده‌ای دشوارتر و تاریک‌تر می‌داد.
در چنین موقعیت ادیب برجسته حجازی تبار نقشه‌ای هوشمندانه طرح کرد نقشه‌ای که در بهترین فرصت به اجرا درآمد. سیدعلی از زندان گریخت و مقام‌های امنیتی قطب شاه هشتم را در شگفتی فرو برد. سلطان سواران بی‌شمار در پی‌اش روان ساخت. سوارانی که بسیار تلاش کردند ولی جز نومیدی و شکست بهره‌ای نبردند.

← فرمانده نگاهبانان اورنگ
دانشور گریخته از زندان قطب شاهیان، خود را به برهان‌پور رساند و در نخستین فرصت به دیدار محمد اورنگ زیب، پادشاه آن سامان شتافت.اورنگ زیب دشمن دیرپای حیدرآباد نشینان شمرده می‌شد و پیوسته در‌ اندیشه جذب دانشمندان و سیاستمداران آن دیار بود. بنابراین مقدم سرور ادیبان جزیرة العرب را گرامی داشته، لقب خان به وی بخشید و هزار و سیصد سوار زیر فرمانش قرار داد. بدین‌ترتیب فرزند دانشمند سید نظام‌الدین به صدرالدین سیدعلی‌خان شهرت یافت. پیشنهادهای سازنده او در شیوه کشورداری و لشکرآرایی سلطان اورنگ را بسیار تحت تاثیر قرار داد، به گونه‌ای که وقتی رهسپار اورنگ آباد شد وی را نیز همراه خویش برد و چون از آنجا به سمت احمدنکر حرکت کرد او را فرمانده نگاهبانان اورنگ‌آباد ساخت
تلاش‌های آن دانشمند بزرگ در تامین امنیت شهر و آسایش مردم، محمد اورنگ زیب را بر آن داشت که وی را به حکومت لاهور و مناطق مجاور منصوب کند. با این تدبیر سلطان نماینده‌ای شایسته یافت. لاهور فرمانداری دلسوز به دست آورد و ادیب بزرگ سده یازدهم پای در روزگاری سراسر تلاش نهاد.
هر چند مسئولیت تازه سید دشوار و کمرشکن بود، هرگز او را از پژوهش و نگارش باز نداشت. آن بزرگمرد از فرصت‌های‌ اندک پدید آمده در نبردها و آماده‌باش‌ها بهره برد و به تحقیق و نگارش پرداخت. پژوهش‌های سودمندی که سرانجام بخشی از آن در سال ۱۰۹۳ ق. با نام کتاب نفیس “انوارالربیع فی انواع البدیع” در اختیار ادب دوستان قرار گـرفت.آن ادیب فـرزانه در پایان کتاب اوضـاع دشوار روزهای نگارش را چنین به خـاطر آورده است: «پروردگار در روزگاری مرا به آغاز و پایان این کتاب موفق داشت که برای هیچ انگشتی همنشینی با قلم قابل تصور نیست و حتی در خیال انسان نیز نمی‌گنجد که بتواند مساله‌ای را در دل تصور کند. روزگاری که چشم بر چیزی جز برق شمشیر و نیزه نمی‌افتد و دست‌ها جز با دسته شمشیر و لگام اسبان با چیزی همنشین نمی‌شوند و این در زمان مرزداری در نقاط خطر خیز سرزمین هند است که هر بامداد و شامگاه در برابر دشمنان فرود می‌آییم و با آنان درگیر می‌شویم. روزگاری که گوش جز با فریاد «ای سواران خداوند، پای در رکاب نهید» آشنا نیست و انسان جز آوای بزرگانِ گرفتاری که می‌گویند «ای غلام، اسبم را نزدیک آور! » نمی‌شنود.»

← فرمانده برهان‌پور
هر چند فرمانداری لاهور مقامی پرکشش بود و بسیاری از سیاست پیشگان برای دستیابی بدان خود را در آب و آتش می‌افکندند، برای دانشوری که روانش در تابش آفتاب دانش و ایمان بالیده، کاری توان‌فرسا و بی‌ارج می‌نمود. در دیدگاه او مقام‌ها و موقعیت‌های ممتاز اجتماعی و سیاسی تنها هنگامی ارزنده بود که بتوان در سایه آن اشک یتیمی را سترد، درد کهنسالی را زدود یا ستمدیده‌ای را از زنجیر نامردمان رهایی بخشید. بنابراین پس از چند سال، چون مقام فرمانداری لاهور را از ارزش‌های راستین تهی یافت، بی‌درنگ از آن کناره گرفت و دیگر بار همنشین کتاب و دفتر شد.
بی‌تردید دانشمندی چون صدرالدین سیدعلی همنشینی با کتاب را از هر کاری زیباتر و دوست داشتنی‌تر می‌دانست ولی سیاستمداری چون اورنگ زیب هرگز نمی‌توانست شخصیت ارجمند دانشور وارسته روزگار خویش را نادیده گرفته، از او در اداره امور جامعه بهره نبرد. بنابراین ضمن فرمانی وی را به ریاست دیوان “برهان‌پور” منصوب کرد.
دانشور برجسته جهان اسلام که این مقام را برای خدمت و انجام دادن وظیفه الهی‌اش مناسب می‌دید، راه برهان‌پور پیش گرفت و در آن دیار به نجات ستمدیدگان و کوتاه کردن دست تبهکاران و متجاوزان پرداخت. آن بزرگمرد در این شهر نیز از پژوهش و نگارش باز نایستاد و در سال ۱۱۰۴ ق. اثر پر ارج «نعمة الاغان فی عشرة الاخوان» را در ۶۹۳ بیت به رشته نظم کشید.
البته این تنها ثمره تلاش علمی آن ادیب وارسته نبود. صدرالدین سیدعلی در کنار همه مسؤولیت‌های اجتماعی به پژوهش و نگارش ادامه داد و سرانجام پس از تلاشی دوازده ساله در ۱۱۰۶ ق. مجموعه نفیس “ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (علیه‌السّلام) ” را به پایان برد.
آن دانشمند گرانمایه پس از چند سال داوری، از کار در دیوان برهان‌پور کناره گرفت و دیگر بار به ارتش پیوست و سالیانی چند در سپاه محمد اورنگ زیب، که تشنه حضور فقیهی پارسا بود، به خدمت پرداخت.
ناگفته پیداست که آن دانشور نستوه در این برهه نیز از پژوهش دست نکشید و در روزگاری که به سن شصت نزدیک می‌شد به نگارش رساله‌ای در شرح روایت‌های پنجگانه‌ای که پدرانش سینه به سینه برایش بازگو کرده بودند، پرداخت و در ربیع‌الاول ۱۱۰۹ ق. آن را به پایان برد.
سال‌ها شتابان می‌گذشتند و ادیب فرزانه هند را به سمت کهنسالی پیش می‌بردند. سرور‌ اندیشمندان سده یازدهم اینک آثار گذر عمر را بر پیکرش مشاهده می‌کرد. بنابراین در ۱۱۱۴ ق. نزد محیی‌الدین محمد اورنگ زیب شتافت و کناره‌گیری‌اش از پست‌های دولتی را به آگاهی وی رسانده، اجازه خواست که راه حجاز پیش گیرد و در پایان عمر به زیارت بیت‌الله‌الحرام، آرامگاه مقدس پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بستگانش در آن سامان توفیق یابد.
اندکی بعد بار سفر بست و بی‌توجه به‌ اندرز آشنایان، که او را به ماندن و بهره‌گیری از عنایت‌های ملوکانه تشویق می‌کردند، در مسیر سپیدترین جاده جهان به حرکت در آمد و پس از ۴۶ سال زندگی پرفراز و فرود در شبه قاره، سوی وطن روان شد.

دیار نیاکان و پژوهش و نگارش
سرور دانشوران سده یازدهم پس از به جای آوردن مناسک حج، زیارت حرم معصومان حجاز و دیدار بستگان، راه عراق پیش گرفت و آرامگاه شهیدان معصوم آن دیار را از نزدیک زیارت کرد.سپس به جانب خراسان روان شد و بر مزار پاک هشتمین امام معصوم (علیه‌السّلام) بوسه زد و آنگاه به اصفهان شتافت تا با دانشوران آن سامان آشنا شود.
آن بزرگمرد وارسته در سال ۱۱۱۷ ق. به پایتخت پرشکوه صفویان رسید.چون سلطان حسین از ورود خورشید رخشان آسمان ادب آگاه شد مقدمش را گرامی داشت و در بزرگداشت وی کوشید.گوهر گران‌بهای جزیرة العرب به پاس این میهمان‌نوازی شایسته کتاب شریف “ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین” را که ثمره دوازده سال تحقیق و نگارش بود، به دربار صفوی هدیه کرد.
اندیشمند وارسته آیین وحی در واپسین بخش از سفر دراز خویش با کوله‌باری از خاطره، تجربه و شهرت به شیراز، شهر پدران بلند آوازه‌اش، گام نهاد و با خاطری آسوده به پژوهش، نگارش و تدریس پرداخت. با حضور آن ادیب برجسته مدرسه‌ای که پدربزرگ ارجمندش امیر غیاث‌الدین منصور بنیاد نهاده بود رونق روزگاران گذشته را بازیافت و نام صدرالدین سیدعلی‌خان مدنی به عنوان مرجعی گرانبار و دانشوری آسمان تبار زبانزد همگان شد.

آثار
مسافر کهنسال و خسته هندوستان هدایای بسیار با خود آورده بود. هدایایی که بخشی از آن‌ها را در قالب شعر و سخنان حکمت آمیز در میان شاگردانش پراکند و بخشی دیگر را در قالب کتاب به دانش‌پژوهان و ادب دوستان عرضه کرد. تاریخ‌نگاران نام کتاب‌های آن دانشمند نیک نهاد را چنین ثبت کرده‌اند:
۱- ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین (عليه‌السلام) یا شرح صحیفه سجادیه.
۲- سلافة العصر فی محاسن اعیان العصر یا سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل عصر.
۳- انواع الربیع فی انواع البدیع.
۴- الدرجات الرفیعة فی طبقات الامامیة من الشیعه.
۵- الکلم الطیب و الغیث الصیب فی الادعیة الماثورة عن النبی و أهل البیت علیهم‌السلام.
۶- ملحق السلافه یا ذیل السلافه.
۷- شرح بدیعیة صفی‌الدین حلی.
۸- الحدائق الندیة فی شرح الصمدیه ( شرح بزرگ صمدیه).
۹- الفرائد البهیة فی شرح الصمدیة، ( شرح متوسط صمدیه).
۱۰- رحله ابن معصوم المدنی او سلوه الغریب و اسوه الاریب.
۱۱- موضح الرشاد فی شرح الارشاد، در علم نحو.
۱۲- منظومة فی علم البدیع و شرح آن.
۱۳- دیوان شعر.
۱۴- الطراز الاول فیما علیه من لغة العرب.
۱۵- سلوة الغریب و اسوة الادیب.
۱۶- رسالة فی اغلاط الفیروزآبادی فی القاموس.
۱۷- التذکرة فی الفوائد النادره.
۱۸- المخلاه.
۱۹- الزهرة فی النحو.
۲۰- نفثة المصدور.
۲۱- محک القریض.
۲۱- رسالة فی المسلسلة بالآباء.
۲۲- نعمة الاغان فی عشرة الاخوان.

← تالیف در آخر عمر
ناگفته پیداست دانشوری که در روزهای سخت حیدرآباد و لاهور از پژوهش باز نایستاد در روزهای آسودگی شیراز نمی‌توانست از این کردار پسندیده دست بردارد. او همچنان تحقیق می‌کرد و می‌نوشت تا گران‌بهاترین مجموعه لغت عرب را پدید آورد و البته در این کار نیز چون همه اقداماتش به موفقیتی سترگ دست یافت. کتاب پر ارج «الطراز الاول فیما علیه من لغة العرب المعمول» نشانه روش پیروزی بزرگ آفتاب بی‌غروب شیراز در روزگار کهنسالی و ناتوانی است. ادیب گرانمایه مدرسه منصوریه در این اثر گران‌پایه استادی و چیرگی خیره‌کننده‌اش را هویدا ساخته، در ذیل هر لفظ همه مسائل مربوط به آن، حتی ترانه‌ها و داستان‌ها را نیز به زیور نگارش آراسته است.بی‌تردید پایان این اثر شگرف می‌توانست پایان گسترده‌ترین پژوهش‌های انسان در موضوع لغت عرب به شمار آید ولی دریغ چرخ چنین نمی‌پسندید. بیماری بر پیکرش پنجه افکند و سرانجام دیدگان پرفروغش در یکی از غمبارترین روزهای سال ۱۱۲۰ ق. برای همیشه بسته شد.

اساتید
۱- سید نظام‌الدین احمد بن محمد معصوم حسینی، پدر بزرگوار وی.
۲- شیخ جعفر بن کمال‌الدین بحرانی.
۳- شیخ علی بن فخرالدین محمد بن حسن (صاحب معالم) ابن شهید ثانی (متوفای ۱۱۰۴ ق).
۴- شیخ حسام‌الدین حلی.
۵- شیخ محمد بن علی شاه.

شاگردان
او در سال‌های تدریس شاگردان بسیار پرورید ولی دریغ که نام و یاد آن سپید بختان در گذر زمان به تاراج رخدادها رفته، در آور فراموشی مدفون شده است. آنچه می‌توان در این فرصت باز گفت نام سه تن از کامروایانی است که اجازه بازگویی شنیده‌ها و نگاشته‌های سید ادیبان حجاز را دریافت داشته‌اند:
۱. علامه گرانمایه حضرت شیخ محمدباقر مجلسی گردآورنده مجموعه نفیس بحارالانوار.
۲- سیدمحمدصالح حسینی خاتون‌آبادی.
۳- سیدمحمدحسین بن محمد صالح خاتون‌آبادی (متوفای ۱۱۵۱ ق).
۴- شیخ باقر بن محمد حسین مکی.

بیان یک نکته
نکته قابل ذکر این که سیدعلی‌خان دشتکی غیر از معاصرش سیدعلی‌خان بن سید خلف حویزی مشعشعی است؛ اگرچه او نیز از علمای بزرگ و فضلای زمان خود بوده است.

وفات
این عالم وارسته در سال ۱۱۱۸ ق در شیراز دار فانی را وداع گفته و در حرم سید احمد بن امام کاظم (عليه‌السلام) معروف به شاه چراغ در جوار سیدماجد بحرانی به خاک سپرده شد.
تا سلوه الغریب و اسوه الاریب.

پانویس
۱.↑ سیدمحسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۸. ۲.↑ سیدمحسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج۵، ص۲۱۴.۳.↑ سیدمحسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۰.۴.↑ عباس قمی، فوائدالرضویه، ص۲۷۰.۵.↑ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۲، ص۹۱، چاپ سوم. ۶.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۱۲۴.۷.↑ غلامعلی آزاد، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، چاپ سنگی، ص۸۶.۸.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۱۲۵.۹.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۱۳۳- ۱۳۴.۱۰.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۲۱۷.۱۱.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۳۰۲ – ۳۰۳.۱۲.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۳۰۸.۱۳.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۴۹۱ – ۴۹۲.۱۴.↑ غلامعلی آزاد، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، چاپ سنگی، ص۴۶.۱۵.↑ غلامعلی آزاد، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، چاپ سنگی، ص۴۶.۱۶.↑ غلامعلی آزاد، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، چاپ سنگی، ص۸۵.۱۷.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۳۲۳- ۳۲۴.۱۸.↑ سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۱۳۶، دارالتعاریف، بیروت، ۱۹۸۳م. ۱۹.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۲۵۳ – ۲۵۴.۲۰.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۳۵۹.۲۱.↑ سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۷۱، دارالتعاریف، بیروت. ۲۲.↑ سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۷، دارالتعاریف، بیروت.۲۳.↑ سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۵۵۴ – ۵۵۶، دارالتعاریف، بیروت.۲۴.↑ سیدمحسن امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۷، دارالتعاریف، بیروت.۲۵.↑ سیدعلی‌خان مدنی، الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه، ص۵۸۳، چاپ سنگی.۲۶.↑ سیدعلی‌خان مدنی، الحدائق الندیه فی شرح الصمدیه، ص۵۸۳، چاپ سنگی.۲۷.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۱۹۳ – ۱۹۴.۲۸.↑ سیدعلی‌خان مدنی، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، المکتبة المرتضویه لاحیاء الآثارالجعفریه، ص۵۵۹.۲۹.↑ غلامعلی آزاد، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، ص۸۶.۳۰.↑ غلامعلی آزاد، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، ص۸۶.۳۱.↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۳، ص۳۸۶، چاپ سنگی، مکتبة الاسلامیه.۳۲.↑ سیدعلی‌خان مدنی، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعة، ص۴، مکتبة الحیدریه، نجف ۱۳۸۱ق.، مقدمه صادق بحرالعلوم.۳۳.↑ سیدعلی‌خان مدنی، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعة، ص۴، مکتبة الحیدریه، نجف ۱۳۸۱ق.، مقدمه صادق بحرالعلوم.۳۴.↑ غلامعلی آزاد، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، ص۸۷.۳۵.↑ سیدعلی‌خان مدنی، انوارالربیع فی انواع البدیع، ص۸۵.۳۶.↑ عباس قمی، فوائدالرضویه، ص۲۷۱.۳۷.↑ سیدعلی‌خان مدنی، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه، ص۴، مکتبة الحیدریه، نجف ۱۳۸۱ق.، مقدمه صادق بحرالعلوم.۳۸.↑ سیدعلی‌خان مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ص۱۸، چاپ اول، نشر جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۹ ق.، مقدمه ناشر.۳۹.↑ سیدعلی‌خان مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۷، ص۴۴۷، چاپ اول، نشر جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۹ ق.، مقدمه ناشر.۴۰.↑ سیدعلی‌خان مدنی، الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعة، ص۴، مکتبة الحیدریه، نجف ۱۳۸۱ق.، مقدمه صادق بحرالعلوم.۴۱.↑ سیدعلی‌خان مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، ج۱، ص۴۰، چاپ اول، نشر جامعه مدرسین قم، ۱۴۰۹ ق.، مقدمه ناشر.۴۲.↑ عباس قمی، فوائدالرضویه، ص۲۷۰.۴۳.↑ غلامعلی آزاد، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، ص۸۶.۴۴.↑ غلامعلی آزاد، سبحة المرجان فی آثار هندوستان، ص۸۶.۴۵.

اختر خاموش

ادیب بزرگ سده یازدهم علاوه بر شیخ جعفر بن کمال الدین بحرانى، شیخ على بن فخرالدین محمد بن شیخ حسن بن شهید ثانى، پدر گرانقدرش سید نظام الدین احمد و دیگر استادان روزگار از پژوهشگر بزرگ دریاى دانشهاى اهل بیت(علیهم السلام) علامه محمد باقر مجلسى نیز اجازه روایت داشت.

او در سالهاى تدریس شاگردان بسیار پرورید ولى دریغ که نام و یاد آن سپید بختان در گذر زمان به تاراج رخدادها رفته، در آور فراموشى مدفون شده است. آنچه مى توان در این فرصت باز گفت نام سه تن از کامروایانى است که اجازه بازگویى شنیده ها و نگاشته هاى سید ادیبان حجاز را دریافت داشته اند :

  1. علامه گرانمایه حضرت شیخ محمد باقر مجلسى گردآورنده مجموعه نفیس بحار الانوار
  2. دانشور ارجمند حضرت شیخ باقر بن موسى محمد حسین مکى
  3. دانشمند وارسته حضرت سید محمد حسین خاتون آبادى اصفهانی

دریغ

ناگفته پیداست دانشورى که در روزهاى سخت حیدرآباد و لاهور از پژوهش باز نایستاد در روزهاى آسودگى شیراز نمى توانست از این کردار پسندیده دست بردارد. او همچنان تحقیق مى کرد و مى نوشت تا گرانبهاترین مجموعه لغت عرب را پدید آورد والبته در این کار نیز چون همه اقداماتش به موفقیتى سترگ دست یافت. کتاب پرارج «الطراز الاول فیما علیه من لغة العرب المعمول)نشانه روش پیروزى بزرگ آفتاب بى غروب شیراز در روزگار کهنسالى و ناتوانى است. ادیب گرانمایه مدرسه منصوریه در این اثر گران پایه استادى و چیرگى خیره کننده اش را هویدا ساخته، در ذیل هر لفظ همه مسائل مربوط به آن، حتى ترانه ها و داستانها را نیز به زیور نگارش آراسته است.بى تردید پایان این اثر شگرف مى توانست پایان گسترده ترین پژوهشهاى انسان در موضوع لغت عرب به شمار آید ولى دریغ چرخ چنین نمى پسندید. بیمارى بر پیکرش پنجه افکند و سرانجام دیدگان پرفروغش در یکى از غمبارترین روزهاى سال 1120 ق. براى همیشه بسته شد.

استادان، دانشجویان و مؤمنان شهر پیکر گرانبهاترین گوهر دریاى ادب و هنر را تا حرم حضرت احمد بن موسى(علیه السلام)شاهچراغ همراهى کردند و در آن حریم پاک کنار آرامگاه سید ماجد بحرانى به خاک سپردند.

.

منبع:

مشخصات فردی
نام سید على
نام خانوادگی کبیر
نام پدر سید نظام الدین احمد (عالم دینى)
نام معروف سید على خان کبیر
لقب صدر الدین
تاریخ تولد (شمسی) 1021/5/20
تاریخ تولد (قمری) 1052/5/15
مکان تولد عربستان،مدینه
تاریخ فوت (شمسی) 1087/6/9
تاریخ فوت (قمری) 1120/6/15
مکان فوت ایران،فارس،شیراز

پیوند پایدار
برچسب ها :

پاسخ دهید

دیدگاه شما




© تمامی حقوق برای Andishe محفوظ می باشد - Translated By: Andisheiran